علیرضا پسر دردونه ی ما

11 ماهگی همه ی زندگیم

1392/6/21 13:49
نویسنده : مامان
160 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزم، مامانی تو چند دقیقه پیش خوابیدی ، مثل فرشته ها،توی بغلم موقع شیر خوردن، منم بعدش کمی پیشت دراز کشیدم و اروم بغلت کردم و باهات حرف زدم، مامانی کیف میکنم وقتی تو بغلم آروم میگیری، روزها میگذره و تو بزرگو بزرگتر میشی، الانا چندتا کلمه میگی مثل آب ،اوپ(توپ)،بده من،دااای ،هر وقت هم کار بد میکنی میگی عیبه!!! خیلی هم جدی میگی!!  مثلا (ب و ب و) میکنی و همه ی گردنو لباستو تف تفی میکنی بعدشم میگی عیییبه! اولین کلماتت دای و جی جی بود،ولی جی جی رو همیشه نمیگی. راستی گاهی بای بای میکنی ،خیلی بامزه مچ دستتو به چپو راست میچرخونی و میگی دای دای دای(بای بای)

مادر جونی و بابا بزرگ هر وقت میان کلی از این کارات میخندنلبخند

مامانی من ،الان بیدار شدی و من اومدم پیشت خوابیدم و بهت شیر دادم و تو دوباره سر شیر خوابیدی قشنگم،و من اروم پا شدم آمدم ادامه وبلاگو بنویسم، الان تو 11 ماهته و فکر میکنم حدود 2 هفته ای باشه که دیگه 4 دستو پا نمیری،خودت راه میری، مستقل، با اون پاهای کوچولوت،  ما که کلی از دیدن راه رفتنت ذوق میکنیم، بابایی که نازت میکنه و میگه چارلی چاپلین منو ببینین...قبلنا میگفتیم کی بشه تو راه بیفتی ، الان میگیم یه دقیقه بشین بابا،

تابی که برات گرفتیمو دوست داری ،من برات میخونم تاب تاب وتو جواب میدی عبادو(عباسی)،گاهی هم اینقدر تاب میخوری تاهمون جا خوابت میبره، بعد من میارمت پایین رو رخت خواب میخوابی.

خیلی دوست دارم ماجراهای اوایل تولدت رو برات بنویسم ولی فعلا که فرصت نمیشه، فقط خلاصه بگم که از اول تولد تا 2 ماهگی تو خیییلی گریه کردی، جوری گریه سوزناک میکردی که ما هر بار فکر میکردیم نکنه خدا نکرده زبونم لال تو رو از دست بدیم،این قدر گریه میکردی که 20 روز اول تولدت من شبی 1 ساعت هم نخوابیدم،هر جا هم دکتر میبردیمت میگفتن دلپیچست، من همه ی غذاهای نفاخ رو از برنا مه ام حذف کرده بودم، دارو هم بهت میدادم ولی هیچ اثری نداشت، من همش میترسیدم که رشدت با این وضعیت کم باشه، چون خیلی هم شیر بالا می آوردی، ولی شکر خدا تا الان همیشه رشدت خوب بوده، و این مرحمی قوی بود برای دل من،مادری که اولین روزهای مادر شدنش اینگونه سخت سپری میشد ،تا بعد از پایان 2ماهگی انگار یهو معجزه شد و تو خوب شدی،  و خودت و ما اولین روزای ارامش را بعد مدتها دیدیم.وقتی 2.5 ماهه بودی با بروز علایم آلرژی تو رو پیش دکترت بردیم دکتر بعد کلی آزمایش و  دستور ممنوعیت مصرف لبنیات گاوی  برای من (چون شیر منو میخوردی)و عدم موفقیت برای درمانت، ما رو به فوق تخصص ارجاع داد، اونجا هم با انجام بسیاری آزمایشات دیگر  بالا خره در 4.5 ماهگی تشخیص داده شد که تو آلرژی غذایی داری و من علاوه بر لبنیات از خوردن غذاهای دیگری مثل ماهی ، اجیل، گوجه، مرکبات، ادویه جات وخیلی چیزای دیگه منع شدم... و تو هم با شروع غذای کمکی همین رژیم را رعایت میکنی.

البته دکتر گفت که آلرژی معمولا یک سالگی درمان میشه، و الان که تو 11 ماهته من چند تا غذا مثل کره و کمی شربت البالو و کمی فلفل را امتحان کردم و شکر خدا علایم آلرژی رو ندیدم،

مامانی امیدوارم که همیشه سالم صالح و عاقبت بخیر باشی فعلا بای

پسندها (1)

نظرات (1)

خاله سمیه
21 شهریور 92 13:37
علیرضای عزیزم انشا... همیشه سالم وسلامت باشی،خیلی دوستت دارم پسر باهوش(زبل خان)




ممنونم خاله سمیه جونم،منم خیلی دوستت دارم.