علیرضا پسر دردونه ی ما

20 ماهگی پسرم

1393/4/15 7:32
نویسنده : مامان
176 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرم، چند ماهی هست که برات چیزی نننوشتم، مامانی اصلا فرصت نشد، الان تو خوابی، 2 یا 3 هفته هست که پوشک رو ازت گرفتم، میدونم که زود شروع کردم،اما نمیدونم چرا یکهو به پوشک حساسیت پیدا کردی و بدنت خیلی میسوخت، مجبور شدم تو را ازاد بذارم تا خوب بشی، وقتی ازادت گذاشتم دیدم کمی همکاری میکنی، وای یکی دو روز اول خیلی سخت بود، دایم......تعجب

اما الان بهتره، هه ههشیطان به هر حال این دوره باید بگذره

مامانی الانا تو خیلی بامزه حرف میزنی، از اون اتاق به این اتاق ،تا چشمت به من میفته، فورا میگی سلام مامانی، بهت میگم منو دوست داری؟ بلند میگی بیه(بله) یعنی به جای (ل)(ی )میگی،من میگم چند تا منو دوست داری؟ انگشتاتو بلند میکنی میگی دودا (دو تا) اون وقت منم کلی قربون صدقت میرم. وقتی من دراز میکشیم همش میگی مامانی پاشو بعد دستمو میگیری که پاشم،بعضی کلمه هارو هم زبان محلی یاد گرفتی، مثلا میگی آب مه هدی(آب بده) هر وقت هم که یه تکه غذا رو درسته قورت میدی میگی فه ورست ( قورت دادم) بشیم دریا( بریم دریا) و...

ماه قبل قسمتمون شد سه تایی( منو تو وبابایی) رفتیم پابوس امام رضا ، خیلی خوش گذشت ، خدا کنه به زودی بازم قسمتمون بشه.....

این هم چند عکس کنار حرم امام رضا (ع)

جمعه، با عمو اینا و مادر جونی اینا... دریا

 

پسندها (1)

نظرات (0)